آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات آریسا

۴ ماهگی

سلام دختر عزیزم ، سلام دختر قشنگم ، سلام آریسای نازو مهربونم ، دختر قشنگم امروز ۴ ماهت شده عزیزم ۴ ماهه کنار هم زندگی میکنیم و از وجود تو لذت میبریم عزیزم ، دختر نازم از وجودت من جون دوباره گرفتم ممنوم از اینکه این حس قشنگ رو در من ایجاد کردی واقعا ممنونم دختر قشنگ مامان امروز ۴ ماهت شده و نوبت واکسنت بود منو بابایی رفتیم و اون پای کوچولوت رو آمپول زدیم خیلی جیغ زدی ، دلم کباب شد ولی فقط همون لحظه گریه کردی عزیزم وزنت هم گرفتیم 6900 بودی ، خانوم بهداشت گفت که 500 گرم اضافه وزن داری ، خیلی ناراحت شدم ، میترسم شکمو بشی و  همیشه حجم زیاد غذا بخوری عزیزم ؛ عزیزم قدت هم 61/50 و دور سر 41/50 از این به بعد کمتر شیر بهت می...
29 دی 1393
1183 11 18 ادامه مطلب

تولد داداشی و عکسای آتلیه و اولین برف

سلام دختر نازو قشنگم دختر ماه من ؛ آریسای قشنگم  اولین برف زندگیت رو تجربه کردی البته شما که متوجه نمیشی برف چیه و اصلا ندیدی ولی اشکال نداره سال دیگه میتونیم برف بازی کنیم یه عااااااااالمه خب دخترم تو این برف شدید ، داداش امیر محمد اینا از کرج اومدن تا تولد بگیرن ؛ یه تولد خیلی خیلی فوری ، که اون شب بابایی هم متاسفانه مغازه کار داشت نمیتونست کمک کنه و به سختی تونستم آماده بشیم تولد خونه عزیز داداشی بود و دوتا یی خوشگل کردیم بابایی اومد دنبالمون رفتیم بیرون از خونه خیلی خیلی سرد بود باد شدیدی میومد اول رفتیم دنبال مامان عزیز بعد رفتیم جشن وقتی از پله ها بالا میرفتیم ستایش اینقد ذوق میکرد و بلند بلند میگفت ، وای آری...
20 دی 1393
1327 14 20 ادامه مطلب

دختر جیغ جیغو

سلام به دختر ناز و قشنگم ، به آریسا خانوم جیغ جیغو ،ماشا... اینقد جیغ جیغو شدی ک نگووو خدا نکنه یه لحظه تنهات بزارم اینقد جیغ میزنی که من با شنیدن صدای قشنگت آب تو دستم باشه میزارم زمین و خودمو بهت میرسونم دخترم اصلا تنهایی رو دوست نداری؛ ولی  وقتی کنارتم آرومی عزیزم منم هر وقت که بیداری باهات بازی میکنم اصلا دوست ندارم تنهات بزارم ولی گاهی اوقات مشغول چیزی میشم و سرگرم میشم یهو میبینم تو معصومانه داری نگام میکنی ، یجوری نگام میکنی که دلم میسوزه و از خودم گله میکنم که چرا ازت غافل شدم چرا حواسم پرت شد خیلی غصه میخورم ولی بعدش محکم بغلت میکنم و اینقد بوست میکنم تا از دلت دربیارم بعد تو هم کلی ذوق میکنی و لبخند میزنی و متوجه م...
17 دی 1393

اولین خنده ی صدادار

سلام دختر قشنگم ، دختر نازم ، امروز ۱۱۳ روزته عزیزم، ماشا... خیلی هم ناز شدی ، وکلی هم میخندی، از خواب بیدار میشی با لبخند، اینقد ناز بیدار میشی ک کاملا خوابم میپره دخترم دیروز یعنی ۱۱۲ روزگیت ، برای اولین بار با صدای بلند خندیدی، البته من داشتم باهات بازی میکردم ک یهو تو خندیدی ، وای من اون لحظه اینقد ذوق کردم و فقط سعی کردم که بیشتر خنده ت بیارم خیلی لذت بخش بود ، هیچ وقت ب این موضوع فکر نمیکردم که اینقد صدای خنده ت شیرین باشه و اینقد منو ذوق زده کنه از بس که ذوق کرده بودم کلی بقلت کردمو بوست کردم و فوری زنگ زدم ب بابایی و بهش گفتم ، بابایی هم کلی ذوق کرد،همون لحظه خاله سمیه زنگ زده بود ، ب خاله جون هم گفتم و خاله جون هم خبلی ذوق کرد،...
12 دی 1393
1